"خودم آمده بودم که بمانم اما نیامدم که بمیرم آمده بودم که آرام گیرم نه اینکه متهم ردیف اول عذابهای آخر زمان باشم"
پسر این دوهفته یکی از پرفشار و پراسترس ترین هفتههای زندگیم بود که نتونستم روحیه و ثبات خودم رو حفظ کنم
هفتههای سخت دیگه پیش رو مونده اما فکر نمیکنم دیگه استرسی بیشتر از این هفتهها متحمل بشم.
حالم خوب نیست. دوست دارم بهتر بشم اما چطوری؟ نه زمان کافی برای بهتر شدن دارم نه حتی زمان کافی برای مبارزه..
مسیررو گم کردم و اصلا نمیدونم.
به هرحال تن رنجور و زخمیم رو روی جاده میکشم تا معجزه زمان خودش رو نشون بده..
نشونههای خوبی دریافت نمیکنم اما خب بالاخره تو این سختیها چکش خورده میشم.
فعلا دنبال هیچی نیستم
فقط میخوام بگذره و بروم